سلام مارال عزیز
انشالا که روبراه شدی و حالت خوب باشه
تاپیکتو خوندم ناراحت و عصبانی شدم خیلی از دستت
دختر تو چطور با خودت و زندگیت همچین کاری میکنی
هرچه زودتر درمانو شروع کن دوباره احساس میکنم افسردگیت خیلی بیشتر شده لطفا تلاش کن برای بهتر شدنت و زندگیت
بخدااااا حیفه زندگیتو داری نابود میکنی دستی دستی
برادرت بالاخره یروزی مشکلاتش حل میشه و میچسبه به زندگیشو .... ولی یروزی تو بخودت میای و میبینی بچهات بزرگ شدن و تو از بزرگ شدنشون هیچی نفهمیدی و اصن متوجه نشدی چجوری زمان گذشته
یروزی پشیمون میشی که بخاطر برادرت و خانوادت و زندگی اونا از زندگی خودت غافل شدی و اسیب زدی به همسر و فرزندانت
همسر و فرزندان تو چه گناهی کردن که باید تاوان انتخاب اشتباه برادر شمارو بدن بجای اینکه ۲۴ ساعت بشینی به مشکل برادرت فکرکنی ۲ساعت وقتتم بزار برای زندگی و اینده خودتون
تو خودت الان یه خانواده تشکیل دادی ولی چه فایده خانواده خودتو انداختی دور چسبیدی به مشکلات برادرت
برادرت که تا ابد زندگیش اینجور نمیمونه هر مشکلی یه راه حل داره
اگر افتاده زندان و بی گناه بوده بالاخره اینهمه وکیل وقاضی خوب و ماهر هست بی گناهیش ثابت میشه و ازاد میشه ولی ۱٪ به این فکر کن تو شوهر و دختراتو این وسط نابود و فدا کردی
دخترات ناراحتی تورو میبینن و فردا بزرگ میشن و تو روحیشون تاثیر داره اینا
همسرت صبح تا شب با این شرایط زندگیا باید با چه ادمایی سروکله بزنه و خسته بشه
شبم که میاد خونه شما از یه طرف پدرشو درمیاری خب اون بیچاره هم ارامش و دلخوشی از سمت شما میخواد
بشینی صبح تا شب غصه بخوری مشکلات تمام نمیشه
مشکلاتو زیاد جدی نگیر چون دیر با زود حل میشن و میرن مرحله بعدی خودتو اپدیت کن
بخودت و زندگیت کمک کن لطفا
بخودت بیا