اره بابا من پام درد میکرد یکی منو دید گفت مامان من دیسک داشت با پتو خوابیده بردیمش وایساده برگشت خودش منم دیگه چاره ای نداشتم رفتم اونجا زنه از شمال اومده بود التماس میکرد راش بدن نوبت نداشت قبول نکردن باید بری پیروزی بپرسی چگوری وقت بگیرم از الان اقدام کن تا شیش ماه دیگه وقت بگیری من اورژانسی بودم اصلا یه لحظم بدون درد نبودم هرشب اورژانس بودم مسکن میزد اخرش دکتره گفت اینقدر این مسکنا قویه که بعدش مواد مخدره گفتم خوب نمیشه دردم در این حد بودم