دیروز هی شوهرم بحث و میکشوند رو چندرغاز سرمایه من میگفت اونو بفروشیم من هیچی بهش نگفتم
بعد دیروز کلا عشقم عشقمش به راه بود
و من هر ثانیه بیشتر ازش حالم بهممیخورد من که هیچ وقت بنا به سابقش ریالی بهش کمک نمیکنم ولی از این ک منو خر فرض کرد حالم گرفته شد درسته هیچ موقع واقعا از ته دل عاشقش نبودم و فقط به عنوان شوهرم قبولش دارم یعنی دلی هیچ حسی ندارم بهشا (این موضوع هیچ ربطی به بچه هام نداره من مجبوری اومد تو این زندگی و مجبورم ادامه بدم)ولی از دیشب واقعا حالم ازش بهم میخوره بنظرتون چه برخوردی کنم که بسوزه