عید 99 نه ولی 1400 همممون واکسن زده بودیم.
بهتر بود وقتی دست و بالت باز شد همه رو دعوت میکردی.
ببین دخترم من که دشمنت نیستم، حقیقتا همون موقع کع دست و بالت باز شد باید همشونو دعوت میکردی.
تو عروسیم واقعا ممکنه انقدر سرشون شلوغ باسه متوجه نباشن ، شما خیلی زود همه چیز رو بی احتر امی تصور میکنی.
الانم دیر نشده، به مناسبت عید همه رو دعوت کن و بزار همسرت هم با خانوادش ارتباط داشته باشه.
اگر جای شما بودم و بشقاب نبود ..درخواست بشقاب میکردم از مهماندار .. به عنوان زندایی حضور داشتم در اون مجلس و به یاد می آوردم چقدر برای عروس گرم بودن مجلس مهمه .. سعی میکردم مجلس رو گرم کنم .
اگر برای عکس از من دعوت نمیشد ( بعید هست .. چون خوشرو هستم ..دوستشون دارم و دوستم دارند ) مهم نبود واقعا .
در ضمن شما با زدن تاپیک به من و هر کاربر دیگری مجوز اظهار نظر دادی . درست نیست اگر عقیده و نظری خوشایند ما نیست اسمش رو بزاریم قضاوت . موفق باشی
یچیزی بت بگم، من مادرشوهرم بسیار بسیار بد زبانه، خیلی.
ولی من توجهی نمیکنم به حرفاش و جواب نمیدم.
خود شیرینی نمیکنم ولی همیشه احترام نگه داشتم. هنر زندگی کردن، ارتباط با بقیه ادمهاس. شما میتونستی ناراحتیت رو با زبون خوش بگی و حداقل فرصت بدی.
من جات بودم حالا کم و بیش و الان تغریبا ۵ ۶ ساله که خودشون نیومدن خونه برادرشون و طبیعیه که حس عذاب وجدان داشته باشی اگه میتونی خونه مادرش برو بقیه رو هم بسپار به شوهرت خاست بره ولی تو مجبور نیستی
بالاتر گفتم عزیزم . به خودت رجوع کن . آیا با قلبت حضور داشتی در مراسم ؟ همانگونه که به مجلس عروسی. دختر خواهر خودت میری ؟ ( فقط سوال کردم . نمی‌گم اینطور بوده یا نبوده )
زبان بدن افراد خیلی مهم هست . انرژی که از ما ساطع میشه مهمه . بعید می‌دونم بی دلیل برخورد بدی با آدم صورت بگیره .
بلکه هم از قلچبر پیش فرضهایی وجود داشته .. دلخوریهایی .. می‌دونی اینها چیزهاییست که فقط و فقط خودت می دونی . به هر ترتیب من به دوستی و بذل محبت اعتقاد و باور دارم .
