اخه امروز اومدن خونمون هنوز برنگشتن نمیدونم کجان خواهرشوهرم چندین ماهه کمرشو عمل کرده میگه نمیتونم رو زمین بخوابم باید رو تخت بخوابه تو خونه ماهم دخترم تخت داره و روش حساسه نمیذاره بجز خودش کسی بخوابه الانم لج کرده میگه عمرا بذارم رو تختم بخوابه نمیدونم چه خاکی توسرم بریزم
مقصر خواهر شوهرته که راضی شده شما با بچه برید توی حیاط بخوابید وقتی دید جا ندارید نمیموند
من خودم هم خسته شدم دخترم که بدتر کلا یکی دیگه شده خیلی منزوی شده حتی عید دیدنی نمیره خونه فامیل مسافرت نمیره خونه فامیل عروسی برادرم حتی نرفت یعالمه اصرار کردم حرف زدم باهاش نرفت که نرفت حتی نمیخواد من رو ببینه میخوام باهاش حرف بزنم ۹۰ درصد مواقع برمیگرده میگه ولم کن بامن حرف نزن
۱۶ سالشه دختر من بشدت منزوی عصبی و بی حوصلست چطور بگم درکش برای شماها سخته خونه ما بقول یکی از همین کاربرا کاروان سراست دخترم از همه زده شده حتی منی که مادرشم رو نمیخواد ببینه شده یک آدم لجباز همش بهم میگه از همه متنفرم از همه بدم میاد حالم از همتون بهم میخوره از مایی که خانوادشیم نفرت داره چه برسه به فامیل صدرصد فحش میده شخصیتش اینطور شده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
