برحسب اتفاق و تصادف هرکی تو یه خانوادهای به دنیا میاد. به خدا هم ارتباطی نداره که بشینه فکر کنه کیو تو کجا بندازه یا کدوم اسپرم برنده بشه و با تخمک لقاح پیدا کنه.
بقیه اتفاقات زندگی هم بر اساس رخدادهای طبیعی و یا تصمیمهای شخصی و اجتماعی اتفاق میفته.
آدمها بخاطر دو ترس ذاتی بزرگ به نامهای "ترس از مرگ" و "ترس از آزادی" میخوان همه چیز رو گردن یک حامی غیبی بندازن و بگن اون برای ما اینطوری مقدّر کرده.